۳۱ خرداد ۱۳۹۶ ۱۵:۵۲
کد خبر: ۹۱۷۶۱
fayaz

ادامه‌دهنده رهبانیت مسیحی که در غرب تبدیل به فلسفه جدید و عدالت‌گرایی چپ شد، در ایران و با چارچوب دینی جدید، مرحوم دکتر علی شریعتی است. خاستگاه دکتر شریعتی شهر مشهد است و مشهد یکی از شهرهای چپگرای ایران است.


به گزارش عطنا، دکتر ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در مطلبی که روز سه شنبه 30 خرداد ماه در روزنامه صبح‌نو منتشر کرده به نگارش یادداشتی در مورد دکتر علی شریعتی پرداخته است که در ادامه با یکدیگر می‌خوانیم.


ادامه‌دهنده رهبانیت مسیحی که در غرب تبدیل به فلسفه جدید و عدالت‌گرایی چپ شد، در ایران و با چارچوب دینی جدید، مرحوم دکتر علی شریعتی است. خاستگاه دکتر شریعتی شهر مشهد است و مشهد یکی از شهرهای چپگرای ایران است.


مشهد غالباً ضدفلسفه و طرفدار ادبیات است و یک حالت حسگرا و اعتراضی دارد. گاهی به شوخی می‌گویم حتی راستگراهای مشهد هم چپ هستند! راست‌های مشهد هم به شدت تند هستند.  نمونه‌اش انجمن حجتیه است. اخباری‌گری هم چپ است و مرکزش در مشهد است. مکتب تفکیک هم نمونه دیگر این موضوع است.


 استاد محمدرضا حکیمی مورد اعتماد شریعتی بود و شریعتی به او گفته بود که آثارش را تصحیح کند، اما کارهای شریعتی قابل تصحیح نیست، چون ادبیات قابل تصحیح نیست و به همین دلیل حکیمی موفق نشد که این کار را انجام دهد. شهید مطهری درباره شریعتی می‌گوید که او «اسلام‌سرایی» کرده است. یعنی با نگاه شاعرانه به دین روی آورده است.


به همین دلیل با خواندن کتاب‌های شریعتی شما بیش از آن که صاحب «تحلیل» شوید، «تحریک» می‌شوید. رهبانیتی که حاصل همان چپگرایی مسیحی است، موجب می‌شود که مسائل جنسی را مسخره کند و با آن بجنگد. یعنی در بعد انسان‌شناختی به شدت ضدجنسی و طرفدار فکر اقتصادی است. وقتی از زندان آزاد می‌شود به روستای خودش می‌رود و مشغول کشاورزی و درو کردن می‌شود. بعد از انقلاب هم همین کارها توسط عده‌ای اتفاق افتاد. یعنی کمک به روستاییان برای درو کردن محصولات. شبیه همین کارهایی که در اردوهای جهادی امروز انجام می‌شود.



شریعتی ترکیبی از خراسان و فرانسه انجام می‌دهد. وقتی او با فرانسه آشنا می‌شود ابعاد گوناگون فکری را درمی‌یابد. به طوری که همسرش می‌گوید گاهیدو سه روز منزل نمی‌آمد و در کلاس‌ها و محافل علمی حضور داشت و خرج خانه را همسرش می‌داد.


فرانسه هم به شدت ادبیات‌گرا و ضد فلسفه است. ادبیات‌گرایی و چپگرایی فرانسه بسیار شبیه به خراسان است. دوستان صمیمی شریعتی هم برای شمال آفریقا هستند و حالت سوسیالیست دارند و در بعد دینی مانند اخوان‌المسلمین هستند. شریعتی به نوعی اخوان‌المسلمین ایرانی است. کسی که به شدت مورد علاقه شریعتی است، سید قطب است.


کتاب‌های سید قطب توسط مشهدی‌ها در ایران ترجمه شد و یکی از مبناهای بزرگ شریعتی است. آن‌ها مارکسیسم را مکتب مسلط می‌دانند و می‌خواهند دین را بر اساس آن بازتولید کنند. اکنون نیز تفکر اخوان‌المسلمین و شریعتی مورد توجه داعش قرار گرفته است. الان آثار شریعتی در مصر و ترکیه دیده می‌شود و کتاب‌هایش در مناطقی که اخوان‌المسلمین دارند وجود دارد. داعش نوعی عرفان چپگراست که خودش را در قالب خلافت عرضه کرده است.
تفکر شریعتی را هم گاهی با عنوان وهابی می‌شناسند. وهابیت هم نوعی فقه عرفانی است. حتی مرحوم کافی گفت که شریعتی وهابی است.


 مبنای متن‌های شریعتی هم اهل سنت بود. به همین دلیل اسلام‌شناسی مشهد او مورد غضب واقع شد. البته اسلام‌شناسی تهرانش با اسلام‌شناسی مشهدش متفاوت است. اسلام‌شناسی مشهدش سنی است. او با کمک همان بحث‌های شرق‌شناسی فرانسوی که مبانی‌اش اهل سنت است، شیعه‌شناسی می‌کند. کل کارهایی که شریعتی انجام می‌دهد در سه سال است. در حدود سال 48 تا 51. سال 51 تا 52 فراری است. 52 تا 54 در زندان است. وقتی آزاد می‌شود به روستا می‌رود. سال 56 هم به خارج کشور می‌رود که مرحوم می‌شود. در همین سال‌ها علمایی مثل علامه طباطبایی و آیت‌الله مرعشی نجفی اعلام کردند که شریعتی شیعه نیست، چرا که چارچوب‌هایش را از اهل سنت گرفته بود.


به همین دلیل با صفویه درگیر شد که چرا صفویه با عثمانی مقابله کرد و عثمای ضعیف شد و به همین دلیل غرب وارد شد و به استعمار و استثمار پرداخت. شریعتی با چیزی به نام تشیع صفوی مقابله می‌کند و با علامه مجلسی به عنوان مهمترین دایره‌المعارف‌نویس تشیع می‌جنگد.  از اول هم خلافت را به عنوان مبنا قبول می‌کند و اسلام‌شناسی مشهدش را بر اساس آن بنا می‌کند. بعد از آن همین خلافت را می‌خواهد امامتی کند. یعنی تفکر خلافتی به در قالب امام و امت تعریف کند. همین فکر در داعش هم مطرح است. داعش، تفکر خلافتی است که تبدیل به امامت شده است.


به همین دلیل داعش سعی کرده خودش را «الامام» بداند. گفته است: «الامام القریشی». خودش را سید هم می‌داند. حتی اگر ادامه پیدا کند شاید ادعا کند که من مهدی موعودم. چون اهل سنت وقتی عرفانی می‌شوند، به مهدویت روی می‌آورند و خودشان را منتسب به امام حسین می‌دانند. وقتی شریعتی از زندان آزاد شد کمی به سمت ملی‌گرایی رفت. که مقالاتی درباره ایران نوشت.


 اما چون سوسیالیست است، بیشتر انترناسیونالیستی فکر می‌کند. یعنی جهانی فکر می‌کند. یکی از نقدهایش به صفویه همین بحث ملی‌گرایی صفویه است. می‌گوید تشیع صفوی یک نوع ملی‌گرایی ایرانی است. همین بحث‌ها را داعش و وهابیت دارد. می‌گوید ایرانیان تشیع را در مقابل عرب‌ها درست کرده‌اند. مثلاً می‌گوید آمده‌اند شهربانو را مادر امامان مطرح کرده‌اند که ریشه ایرانی برای تشیع
پیدا کنند. اما وقتی به زندان می‌رود کمی معتدل می‌شود.


یکی از گروه‌هایی که با شریعتی درگیر شدند، کسانی بودند که غیب‌گرا تحلیل می‌کردند. مثل آیت‌الله مصباح یزدی. شریعتی اما بسیار ضد غیب است و دارای یک عرفان روزمره است. حتی در سفر حج وقتی شهید مطهری می‌بیند که شریعتی نسبت به نمازهای واجبش بی‌توجه است، با او مشکل پیدا می‌کند. یعنی اگر حالش بود نماز می‌خواند، حالش نباشد نمی‌خواند. به حج هم شاعرانه نگاه می‌کند و آن کتاب سفرنامه مشهور حجش را می‌نویسد. اما وقتی از زندان می‌آید نمازخوان جدی می‌شود و به نماز و معنویات توجه پیدا می‌کند و حتی با شکل و شمایل خاص و تعقیبات نماز می‌خواند. یعنی یک حالت عرفانی پیدا کرده بود.


شریعتی به طور کلی مبنایی واقع شد که چپ اسلامی خودش را روی آن بنا کرد. مبدأی برای تفکرات شهید دکتر بهشتی شد. از همین جاست که برخورد فکری بین دکتر بهشتی و شهید مطهری به وجود می‌آید. مطهری روز به روز از شریعتی فاصله می‌گیرد و همزمان از بهشتی هم فاصله می‌گیرد. این دو جریان ادامه می‌یابد تا به راست سنتی و چپ اسلامی منتهی می‌شود. منشا ‌آن هم قم بود. مرحوم آذری قمی و جامعه مدرسین به یک معنا راست سنتی بودند و شهید بهشتی و آقای منتظری به نوعی چپ اسلامی محسوب می‌شدند. مراجع هم با این موضوع درگیر بودند. اوجش برخورد آقای گلپایگانی با بند مصادره اموال بود که می‌خواستند اموال کل سرمایه‌داران و خان‌ها را به نفع کشاورزان مصادره کنند که ایشان گفت، من کفن می‌پوشم و به خیابان می‌آیم و امام این مطلب را جمع و جور کرد.


تا امروز هم این بحث‌ها ادامه دارد. مبنای آقای خاتمی در دوره اصلاحات به نوعی همین شریعتی است. مدل خلافتی در ذهن‌شان است. در رابطه با ولایت فقیه هم همین مدل در ذهن‌شان است. آقای منتظری اوج این موضوع است. ولایت فقیهی که آقای منتظری ایجاد می‌کند امامتی نیست. مبنایش هم احکام‌السلطانیه نیاوردی، فقیه مشهور اهل سنت است، که خلافتی است. تا امروز دعوای ما دعوای خلافت و امامت بوده است که داعش آن را با هم به نوعی جمع کرده است. شریعتی هم تفکر امامتی را بر اساس خلافت بازتولید می‌کند. ممکن است که داعش از بین برود اما شیعه و سنی از نظر فکری در حال نزدیک شدن به هم هستند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار