۳۰ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۰۸
کد خبر: ۳۰۲۸۸۰

عطنا - مسعود کیمیایی یکی از کارگردان های شناخته شده و مشهور ایران است که البته در سال های اخیر در کنار خیل موافقینش، مخالفینی هم اضافه شده اند. بسیاری از منتقدین سینما معتقدند فیلم های کیمیایی بازتاب شرایط اجتماعی جامعه در زمان ساخت فیلم هستند و از نظر خیلی‌ها سینمای کیمیایی نمونه مناسبی برای مطالعه جامعه شناسانه سینمای ایران محسوب می شود.

به همین دلیل خبرنگار عطنا گفتگویی با دکتر مهدی یوسفی مدرس دانشگاه علامه طباطبائی درباره تحلیل جامعه شناختی آثار مسعود کیمیایی انجام داده که متن کامل آن در ادامه می آید.
 
به نظر شما اهمیت آثار کیمیایی در سینمای ایران چیست؟
مسعود کیمیایی به اشکال مختلفی روی جامعه اثر دارد. از یک طرف در نگاه جامعه شناختی به سینما برجسته است و از طرف دیگر، فروش فیلم هایش بالا است. مخصوصاً فیلم قیصر که هم شکل فروشش و هم رابطه اش با مخاطب خیلی متفاوت بود. او در سینمای ایران اسطوره سازی کرد. موضوعاتی در فیلم های کیمیایی بازتاب داده می شود که شاید به یک معنا ما هنوز با آن آشنا نیستیم. به طور مثال بعضی فیلم های قبل از انقلاب کیمیایی، انگار نسبتی با انقلاب اسلامی دارند؛ انقلابی که هنوز اتفاق نیفتاده است. اما یک وضعیت هنرمندانه دارد که بعضی چیزها را می توانیم حدس بزنیم. لذا طبیعتاً می توان ‌روی موضوعاتی که کیمیایی انتخاب می کند یا روی فرم کارهایش مطالعات اجتماعی انجام داد و به نظرم می توان فیلم هایش را از زاویه های مختلف و همچنین از زاویه اجتماعی نگاه کرد.
 
به نظر شما کیمیایی در بیان واقعیت های اجتماعی به چه شیوه ای عمل می کند؟ یعنی در واقع نگاه کیمیایی نسبت به مسائل درون یک جامعه چگونه است؟
اگر چه می شود دوره‌های مختلف فیلمسازی کیمیایی را از هم جدا کرد، ولی در نهایت خیلی به نظر نمی‌رسد که کیمیایی روی روندهای جزئی کار کند؛ یعنی فرم کارهایش اینچنین نیست. می توان گفت کیمیایی در کارهایش گنده گو هست، البته گنده گو نه به معنای بد آن. به هر حال من بیشتر فکر می‌کنم اگر کارهایش ربطی به مسائل اجتماعی پیدا می کند بیشتر از اینکه بازتاب یک واقعه خاص اجتماعی باشد یا یک نکته خیلی جزئی اجتماعی را مطرح کند، سعی می کند به فضای اجتماعی نزدیک بشود یا آن را بفهمد یا نشان بدهد. کیمیایی یک نگاه خیلی کلی به مسائل اجتماعی دارد و بیشتر فرآیندها را می بیند و آنچه برایش مهم است سوژه اجتماعی است، یعنی انسانها. بنابراین موضوع کارهایش بیشتر کلی هست تا اینکه یک اتفاق اجتماعی یا نهادها و ساختارها باشند. کیمیایی بیشتر روندهایی که در ذهنیت اجتماعی هست را نگاه می کند.
 
اگر بخواهیم از بعد اجتماعی به فیلم های کیمیایی نگاه کنیم به نظر شما بارزترین ویژگی تمام آثار کیمیایی چیست؟
همانطور که گفتم در فیلم‌های کیمیایی ما گره خوردن شخصیت ها را با فرایندهای اجتماعی داریم. کل مسئله‌ای که کیمیایی روی آن تمرکز می‌کند همان نشان دادن آدم های مختلف، آدم‌های خیلی رویاپرداز و شاید حتی هپروتی در وضعیت های خیلی فرو رفته اجتماعی باشد. این در واقع یک جور مشخصه نگاه کیمیایی است. یعنی نگاه کردن به آدم ها در شرایط خیلی عادی یا روزمره گی که تلاش می کنند قهرمان باشند. البته این تلاش عموما تراژیک است ولی به هر حال آنها تلاششان را می کنند و مشخصه بارز آثار کیمیایی از بُعد اجتماعی این است که یک تنشی بین شخصیت و وضعیت اجتماعی وجود دارد.
 
یعنی فکر می کنید وجود یک قهرمان می تواند در آثار کیمیایی بارز باشد؟
بله دقیقا. البته نه به معنای قهرمان خیلی موفق ولی من فکر می‌کنم شخصیت‌هایی هستند که می‌خواهند چیزی را پیش ببرند. البته این مسئله در دوره های مختلف متفاوت است. اما این را هم در فیلم های دهه شصت می‌بینیم، هم در فیلم سلطان می‌بینیم. در تمام این فیلم ها یک سری آدم هستند که می خواهند یک کارهایی را پیش ببرند و دائم با فضای اجتماعی دچار تنش می شوند. اگر بخواهیم به این معنا نگاه کنیم می توانیم بگوییم نقش قهرمان در فیلم های کیمیایی بارز است اما این قهرمان در اول شاید آنقدری نشان دهنده فضای اجتماعی نیست. بیشتر فرورفتگی ها، بن بست ها و مسائل اش هست که فضای فیلم را به فضای اجتماعی پیوند میزند.
 
به نظر شما چه تفاوت‌هایی در آثار کیمیایی قبل و بعد از انقلاب اسلامی به وجود آمد؟
کیمیایی در قبل از انقلاب دو دوره فیلمسازی متفاوت از هم داشت یعنی آن دوره ای که سفر سنگ را می سازد فضای آن متفاوت از فضای قیصر و رضا موتوری است‌. و بعد از آن  دوره  یک دوره در دهه شصت است که دندان مار و سرب را می سازد و بعد از آن دوباره در دهه ۷۰ درگیر یک سری مسائل دیگر است. و بعد از آن هم دوباره می توان دو دوره دیگر را متمایز کرد. وقتی اینطور به سوال شما نگاه کنم آن وقت می توانم بپرسم آیا فیلم های دهه ۵۰ و ۶۰ کیمیایی واکنشی به فضای انقلاب است یا نه. در واقع فضای انقلاب برجسته است یا نه؟ من فکر می کنم که هست  و به معناهای خیلی مختلفی هست. در فیلم دایره سرخ ما می بینیم که کیمیایی دارد یک مواجهه ای با فضای دهه ۶۰ پیدا می‌کند. با فقر شهری، با تنشی که بین آدم های مختلفی که در عین حال که دارند مستضعف می شوند ولی گویا دارند در جامعه ای زندگی می کنند که دائم شعار رفع استضعاف می دهد. من فکر می کنم این طرح‌ها در دهه شصت خیلی برجسته می شوند و اینها مسائلی نیستند که کیمیایی در دهه پنجاه به آنها پرداخته باشد.


اگر بخواهیم با اولین اثر تاثیرگذار کیمیایی شروع کنیم که می‌شود گفت کیمیایی با آن آغاز شد، فکر می‌کنید فیلم‌ قیصر چطور توانست سینمای آن روزهای ایران را متحول کند؟
این سوال جواب های مختلفی دارد. یک سری جواب سینمایی دارد که آدم های مختلفی که از لحاظ سینمایی نگاه می کنند می توانند پاسخ دهند. حتی در وضع اجتماعی هم جواب های مختلفی هست. اما من فکر می‌کنم در اواخر دهه ۴۰ ما یک قهرمان پروری داشتیم. آدم هایی که یک چیزی بین مرگ و خودکشی و اینکه کشته شوند و یا مرگ طبیعی آنها را تبدیل به یک قهرمان می کند. اشخاصی مثل تختی مثل صمد بهرنگی. اگر از این زاویه نگاه کنم حس می کنم که خود شخصیت قیصر هم یک شکلی با این شکل قهرمان های تراژیک خاص اواخر دهه ۴۰ دارد و حس می کنم یکی از دلایل موفقیتش همین باشد. با اینکه می دانم حتماً خیلی چیزهای دیگر هم هست ولی این برای من از همه واضح تر است.
 
فیلم گوزنها یکی دیگر از فیلم های تاثیرگذار کیمیایی است که در موقع اکران آن سینما رکس آبادان به آتش کشیده شد. شما فکر می کنید بین اکران این فیلم به عنوان یک اثر اجتماعی و به آتش کشیده شدن سینما رکس ارتباطی وجود دارد؟
ما نمی‌دانیم که سینما رکس را چه کسی آتش زد و جواب دادن به این سوال سخت است. اما من فکر نمی کنم کسانی که سینما رکس را به آتش کشیدند به این مسئله که آن جا چه فیلمی اکران می شد نظر داشتند و فکر نمی‌کنم این دو به هم ارتباطی داشته باشند و بیشتر یک جور تصادف بود.
 
دندان مار یکی از آثار بعد از انقلاب مسعود کیمیایی است و اولین فیلمی هست که در مورد جنگ تحمیلی ساخته شده و در آن فیلم به موضوع آوارگی و فقر پرداخته است. به نظر شما این فیلم تا چه اندازه توانسته بازتاب دهنده جامعه زمان خودش باشد؟
من فکر می کنم یک جور آشوب و مستضعفین شهری جدیدی در آن فیلم برجسته شدند که من در فیلم های دیگر سراغ ندارم که به این کیفیت برجسته شده باشند. به طور کلی من فکر می‌کنم دندان مار عملاً صحنه‌ای که دارد برای ما ترسیم می کند یک صحنه ای هست که از دل آشوب های خیابان های پایین شهر کم کم یک طبقه نوکیسه شکل می‌گیرد که این طبقه نوکیسه در عین حال که  طبقه پایین خود را له می کند، اینطور  نشان می‌دهد که من بزرگترین حامی این طبقه پایین هستم. اگر به دندان مار اینطور نگاه کنیم آن وقت من فکر می‌کنم که واقعاً یک بصیرت خیلی عجیب در آن فیلم هست. یعنی کیمیایی چیزی را در جامعه آن دوره می بیند که خیلی برای ما رویت پذیر نبود.
 
دو اثر مهم دیگر از مجموعه آثار کیمیایی فیلم های سلطان و اعتراض بودند. اگر ممکن است تحلیل جداگانه‌ای هم به صورت کوتاه بر این دو اثر داشته باشیم.
اینکه من می گویم کیمیایی شرایط اجتماعی متفاوت را جلوی قهرمانانش می‌گذارد نه اینکه بخواهم بگویم که قهرمان هایش همه «یک شکل» هستند اما قهرمان هایش «هم شکل» هستند. اما دهه به دهه با عوض شدن وضعیت اجتماعی، سینمای کیمیایی هم عوض می شود و این به خاطر تاثیری است که سینمای کیمیایی از جامعه می پذیرد. از همین فاصله فیلم سلطان تا کمی قبل تر از آن یعنی ضیافت تا فیلم اعتراض به نظر می‌آید که کیمیایی به روشنی درگیر یک چیز است که ما می توانیم بگوییم عصر اصلاحات. یعنی دوره ای که اصلاحات شروع شده. نیروهای اصلاحات هستند و در عین حال یک نیرویی نیز در مقابل آنها هست و حتماً آن نیروی اصلاحات به فیلم‌های کیمیایی انرژی می‌دهد، حداقل در فیلم اعتراض.


ولی به هر حال وقتی به این فیلم ها نگاه می کنید مثلاً سلطان را نگاه می‌کنید کل مسئله اش مسئله برج سازهای دهه ۶۰ است؛ یعنی همان اتفاقی که چند سال بعد کرباسچی را به دادگاه کشاند؛ یعنی همان اتفاقی که وقتی شما در آن دوره روزنامه کیهان را نگاه می‌کنید تقریباً همه کاریکاتورها در مورد برج سازها و طبقه مرفه برج ساز است. این ها تصویر دعواهایی هست بین یک جور سرمایه‌داری افسارگسیخته و یک جور واپسگرایی سیاسی. این دو مسئله چیزهایی هستند که به نظر می‌آید قهرمان های کیمیایی در این دوره بیشتر با این دو درگیر هستند و حتی خیلی متاثر از فضای دو قطبی اصلاحات در دهه هفتاد و اوائل دهه هشتاد است، یعنی اصلاح طلبی و اصولگرایی با آن تعریفی که آن موقع وجود داشت.
 
با این تفاسیر و مطالبی که گفته شد شما فکر می کنید کیمیایی بیشتر یک فیلمساز خوب است یا یک جامعه شناس خوب؟
این سوالی است که یک سینما شناس بهتر می‌تواند جواب بدهد؛ ولی به نظر من حتما سینما را بهتر می شناسد چون اگر بخواهم بهترین صحنه هایی که از فیلم سازهای ایرانی دیده ام در کنار هم بگذارم، خیلی یاد کیمیایی و صحنه هایی که ساخته است می‌افتم. اما با وجود اینکه فیلم های کیمیایی خیلی بصیرت های اجتماعی عجیب و غریبی دارند، اما این بصیرت در بعضی آثار کیمیایی هست و در بعضی دیگر نیست. مثلا حکم، دندان مار و یا گوزنها از نظر اجتماعی پیشگویانه هستند؛ اما یک سری از آثارش اصلا جنبه پیشگویانه ندارند و از این فضا پرت هستند؛ مثلاً سربازهای جمعه یا دیگر فیلم هایی که خیلی بصیرت اجتماعی عجیبی ندارند. اما کمتر فیلمی را می توان از کیمیایی مثال زد که در آن صحنه های چشمگیر سینمایی و کاراکترهای چشمگیر و مسائل دیگری که به سینما ربط دارند برجسته نباشند.
 
در پایان اگر فکر می کنید در رابطه با آثار کیمیایی حرف ناگفته ای مانده بفرمایید.
خیلی نه. فقط اینکه من فکر می کنم از یک جایی به بعد کیمیایی تبدیل به یک فیلمسازی شد که دیگر نمی خواست رئالیست باشد. یعنی اعتراض آخرین فیلمی است که در آن کمی سودای رئالیست بودن دارد. بعد از آن من واقعاً فکر نمی‌کنم که این آدم می‌خواهد رئالیست باشد. حس می‌کنم که می‌خواهد حماسه بسازد، ژانرهای اغراق شده بسازد و این فرمی که می‌خواهد اینها را بسازد کم‌کم به یک جور متلاشی شدن از نظر فرم رسیده و فکر نمی کنم هیچ وقت بتواند آن را جمع کند. به نظرم کیمیایی در سال های اخیر می خواهد فیلم هایی بسازد که واقعیت اجتماعی را بیان کند، اما این واقعیت خیلی نمادین است و انگار گم ‌می شود. در عین حال به نظر من همه اینها را باید پس زد. آن واقعیتی که راه را به ما نشان می دهد را باید پس زد. من فکر می کنم اگر شعارها را از فیلم های ۲۰ سال اخیر کیمیایی کنار بزنیم و فیلمش را مثل یک فیلم علمی-تخیلی ببینیم، رابطه ای که در آن وجود دارد می تواند حداقل برای خود من جذاب تر باشد.

گفتگو از: شکیبا محمدی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار