آیا آموزش مهارتهای ارتباطی براساس برنامه سازمان بهداشت جهانی بر سبکهای دلبستگی نوجوانان دختر در مراکز شبانهروزی بهزیستی تهران اثربخش است؟ که آیا بین سبک دلبستگی ایمن و پایگاه هویتی موفق رابطه وجود دارد؟ آیا بین نوجوانان ناشنوای دختر و خواهران شنوای آنها در میزان دلبستگی به مادر و پدر تفاوت وجود دارد؟ اشتغال مادران چه تاثیری بر دلبستگی نوجوانان میگذارد؟ در این نوشتار از بازخوانی پایاننامهها پاسخ این سوالات را خواهیم خواند.
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی دانشگاه علامه طباطبائی (عطنا) در جایگاه پایگاه خبری-تحلیلی ویژۀ علوم انسانی، قصد دارد در رویکرد جدید حرفهای خود با نگاهی جستوجوگرایانه به پایاننامهها و رسالههای دانشگاهی، منابع پژوهشی دستاول را بیشتر در دسترس قرار دهد و به این واسطه، مسیر دستیابی دانشجویان و پژوهندگان به منابع تحقیقاتی را سهل و آسان کند.
در پنجمین مقاله از بازخوانی پایاننامهها، به سراغ «دلبستگی در نوجوانان» رفتهایم. مقوله دلبستگی مفهومی روانشناسانه است و عموما مقالات و پایاننامههای منتشرشده به همت دانشجویان رشتههای روانشناسی و مشاوره در گرایشهای گوناگون در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی بوده است. این مقاله حاصل جستجوی واژة «دلبستگی» درمیان پایاننامههای فارسی کتابخانه دیجیتال دانشگاه علامه طباطبائی در نیمه اسفندماه 1399 است.
پایاننامة «اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی بر سبکهای دلبستگی نوجوانان دختر ساکن در مراکز بهزیستی شهر تهران» اثر الهام یزدی، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مشاوره تحصیلی (1388) است که به راهنمایی احمد اعتمادی، مشاوره ابوالفضل کرمی و داوری کیومرث فرحبخش دفاع شده است.
این تحقیق به دنبال کشف این سوال بود که تا چه میزان آموزش مهارتهای ارتباطی براساس برنامه سازمان بهداشت جهانی بر سبکهای دلبستگی نوجوانان دختر در کراکز شبانهروزی بهزیستی تهران اثربخش است؟
فرض تحقیق «تایید اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی بر سبکهای دلبستگی» بود. در این تحقیق برای بررسی این فرضیه از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای استفاده شد و جامعه آماری 30 دانشآموز 14 تا 18 ساله از دو مرکز شبانهروزی بودند که به صورت تصادفی انتخاب شدند. روش این پژوهش کمی و آزمایشی همراه با طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بوده و دانشجویان را در دو گروه 15 نفره در دو گروه آزمایش و کنترل قرار دادند و از آمار توصیفی و آمار استنباطی و آزمون t نمرات اختلافی استفاده شده است.
نتایج این تحقیق، فرضیه محقق را تایید میکند، به این صورت که تا 95 درصد تاثیر آموزش مهارتهای ارتباطی بر سبکهای دلبستگی اجتنابی، ایمن و دوسوگرا تایید میشود.
دانشآموزان دبیرستانی عموما گروه نوجوان را شامل میشوند و موضوع دلبستگی در این دوره بسیار اهمیت دارد. کاظم برزگر، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی (1385) به «بررسی رابطه بین سبکهای دلبستگی و هویت چهارگانه مارسیا در دانشآموزان مقطع دبیرستان شهرستان یزد در سال تحصیلی 84-85 پرداخته است. این تحقیق به راهنمایی فرهاد جمهری، مشاوره اسماعیل بیابانگرد و داوری علی دلاور به ثمر نشسته است.
این تحقیق به دنبال کشف و مشخص ساختن سبک دلبستگی و پایگاه هویت نوجوانان و مطالعه رابطه بین سبکهای دلبستگی با پایگاه هویتی دانشآموزان است و به این سوال پاسخ میدهد که آیا بین سبک دلبستگی ایمن و پایگاه هویتی موفق رابطه وجود دارد؟ آیا بین سبک دلبستگی ایمن و پایگاه هویت زودرس و هویت معوق رابطه معناداری هست؟ این تحقیق به دنبال پاسخ این سوالات با روش همبستگی است.
یافتههای تحقیق نشان میدهد که بین سبک دلبستگی ایمن و هویت موفق با اطمینان 9 درصد، سبک دلبستگی دوسوگرا با هویت زودرس و هویت سردرگم با اطمینان 99 درصد رابطه مثبت وجود دارد و بین سبک دلبستگی اجتماعی با هیچکدام از پایگاههای هویت رابطه معنیدار ندارد. سبک دلبستگی ایمن میتواند هویت موفق و زودرس را پیشبینی کند و سبک دلبستگی مضطرب-دوسوگرا نمیتواند با اطمینان هویت سردرگم را پیشبینی کند.
پایاننامه «مقایسه سبک دلبستگی و سبک دفاعی در دختران نوجوان دارای سرپرست و بدون سرپرست تهران» اثر مهرنوش مهدیزاده، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی است که در سال 1387 دفاع شده است. استاد راهنمای این پایاننامه، محمود گلزاری و استاد مشاور آن اسماعیل سعدیپور (بیابانگرد) بوده اند.
این پایاننامه یک تحقیق مقایسهای بین دختران نوجوان دارای سرپرست و بدون سرپرست بوده است و به دنبال مقایسع سبک دلبستگی و سبک دفاعی آنها در شهر تهران است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که ما نمیتوانیم تفاوت معنادار و فاحشی در سبک دلبستگی دختران دارای سرپرست و بدون سرپرست ببینیم و این دو گروه در وضعیت نسبتا مشابهی در این زمینه قرار دارند. به گونه ای که تقدیبا 3/2 دختران در هر دو گروه سبک دلبستگی ناایمن داشتند. درباره سبک دفاعی این دوگروه نیز تفاوتی دیده نشده است.
البته نتایج تحقیق نشان میدهد که سبک دلبستگی تنظیم هیجانی و تحریف تصویر در دو گروه متفاوت و میانگین آن در افراد بدون سرپرست بیشتر بوده است. در این تحقیق برای دستیابی به دادهها درباره سبک دلبستگی و مقایسه آنها در 2 گروه از آزمون خیدو و برای مقایسه سبک دفاعی در 2 گروه از آزمون t استفاده شده است. مطالعه و بررسی تفاوت سبک دفاعی افراد با سبکهای دلبستگی مختلف با تحلیل واریانس یکطرفه و روابط بین متغیرها با آزمون همبستگی پیرسون تعیین شده است و در انتهای تحقیق از آلفای کرونباخ برای سنجش میزان پایایی تحقیق استفاده شده است.
پایاننامة «مقایسه کیفیت دلبستگی به والدین در نوجوانان ناشنوا دختر و خواهران شنوای آنها» اثر مسعود جعفری (1385)، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی و آموزش کودکان استثنائی است. این تحقیق به راهنمایی پرویز شریفی درآمدی و مشاورة شیوا دولتآبادی دفاع شده است.
هدف تحقیق این تحقیق بررسی میزان دلبستگی و تفاوت آن در دختران نوجوان ناشنوا و خواهران شنوایشان به والدین بوده و برای تحقق این هدف به دنبال پاسخ سوالات زیر است؛ آیا بین نوجوانان ناشنوای دختر و خواهران شنوای آنها در میزان دلبستگی به مادر تفاوت وجود دارد؟ آیا بین توجوانان ناشنوا دختر و خواهران شنوا آنها در میزان دلبستگی به پدر تفاوت وجود دارد ؟
این پژوهش جزء مطالعات پسرویدادی است و از پرسشنامه IPPA آمسدن و گرینبرگ (بر پایه نظریة بالبی در سه حوزه اعتماد، ارتباط و بیگانگی) میزان کیفیت دلبستگی والدین سنجیده شده است. در پایان نیز متناسب با نتایج و یافتههای تحقیق، محقق توصیههایی در مورد کیفیت دلبستگی به والدین در نوجوانان ناشنوای دختر و خواهران شنوای آنها ارائه میکند.
اضطراب اجتماعی یکی از مقولههای اجتماعی است که رابطه آن با دلبستگی و تصویر بدنی در پایاننامه «رابطه سبک دلبستگی و تصویر بدنی با اضطراب اجتماعی دانش آموزان دبیرستانهای دخترانه منطقه 20 تهران» به تحریر فاطمه رشیدیپور، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، راهنمایی احمد برجعلی و مشاوره محمود گلزاری در سال 1391 دفاع شده است. یافتههای این تحقیق نشان میدهد بین دو متغیر سبک دلبستگی و تصویر بدنی با اضطراب اجتماعی رابطهای معنادار وجود دارد. همچنین رگرسیون دادهها بیانگر این است که سبک دلبستگی ایمن و تصویر بدنی، پیشبینیکنندههای معنادار اضطراب اجتماعی هستند و معادله رگرسیونی تصویر بدنی بیشترین نقش را در پیشببینی اضطراب اجتماعی دارد.
براساس این تحقیق میتوان به این نتیجه رسید که درمانگران میتوانند با بهرهگیری از درمانهای متمرکز بر تصویر بدن یا درمانهای دلبستگیمدار، گام مهمی در درمان اختلال اضطراب اجتماعی بردارند. همچنین نتایج این تحقیق برای پیشگیری نیز موثر است.
در این تحقیق از نمونهگیری تصادفی خوشهای است. نمونه انتخاب شده 350 دانشآموز دختر دبیرستانهای ناحیه دو منطقه 20 تهران است که پرسشنامههای هراس اجتماعی کانور، سنجش دبیستگی هازان و شیور و روابط چندبعدی خود را پاسخ دادهاند.
«اثربخشی آموزش مادر-نوجوان مبتنی بر سبک دلبستگی ایمن برای کاهش میزان افسردگی دختران نوجوان دبیرستانی شهر تهران در سال تحصیلی 89-90»عنوان پایاننامة مریم فلاح ابراهیم نژاد، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی (1390) است. استاد راهنمای این پایاننامه احمد برجعلی و استاد مشاور آن فرامرز سهرابی است.
این پژوهش جزء مطالعات شبهآزمایشی است و از روش آزمایشی همراه با پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل (نیمی از نمونه در گروه آزمایش و نیمی دیگر در گروه کنترل قرار داده شده است) استفاده شده است. جامعة آماری این پژوهش، همة دبیرستانها و مراکز پیشدانشگاهی دختران شهر تهران است. نمونه مورد بررسی متشکل از 30 دختر سال اول دبیرستان است که براساس ملاکهای شمول و نمره 8 و یا بالاتر از 8 در پرسشنامه افسردگی یک فرم کوتاه انتخاب شدهاند.
در این تحقیق برای تحلیل دادهها از آزمون طرح اندازهگیریهای مکرر استفاده میکند و بیانگر وجود تفاوت بین دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ میزان افسردگی در مرحله پسآزمون و پیگیری بود. همچنین براساس دستاوردهای این تحقیق میتوان گفت که آموزش مادر-نوجوان مبتنی بر سبک دلبستگی ایمن در کاهش میزان افسردگی دختران نوجوان دبیرستانی موثر است.
یکی دیگر از تحقیقاتی که در حوزه دلبستگی و نوجوان در دانشگاه علامه طباطبایی انجام شده است، پایاننامي «رابطه سبکهای دلبستگی مادران و سازگاری عاطفی و اجتماعی دختران نوجوان دوره دبیرستان شهرستان ورامین» است. این تحقیق به همت لیلا میرزایی، دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره گرایش مشاوره مدرسه، و راهنمایی ابوالفضل کرمی، مشاوره فرامرز سهرابی و داوری معصومه اسماعیل در سال 1390 به رشته تحریر درآمده است.
همانطور که از عنوان پایاننامه مشخص است، هدف اصلی این تحقیق، بررسی رابطه سبکهای دلبستگی مادران و سازگاری عاطفی-اجتماعی دختران نوجوان در مدارس دورة متوسطه شهرستان ورامین بود. برای انجام این تحقیق از آمار توصیفی و همبستگی استفاده شده است. روش نمونهگیری نیز روش نمونهگیری خوشهای تصادفی چندمرحلهای است و نمونه 160 مادر و دختر دبیرستانی از میان دنشآموزان مدرسههای دوره متوسطه شهرستان ورامین است.
جامعة آماری این پژوهش را دو گروه تشکیل میداد:
نتایج پژوهش با استفاده از روش همبستگی و رگرسیون چندمتغیری گامبهگام نشان میدهد که از بین سبکهای دلبستگی، دو سبک ناایمن اجتنابی و ناایمن دوسوگرا، رابطة مثبت و معناداری با ناسازگاری کل دارند.
از میان سه سبک دلبستگی، سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا دارای رابطة مثبت و معنادار با ناسازگاری عاطفی و سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی دارای رابطة مثبت و معنادار با ناسازگاری اجتماعی در سطح 0.10 بود. متغیرهای پیشبین (سبکهای دلبستگی مادران) نیز 15.8 درصد از کل واریانس سازگاری کلی نوجوان را پیشبینی کرد.
پایاننامة «مقایسه کیفی الگوی دلبستگی در نوجوانان دارای مادران شاغل و خانهدار» اثر رضا رعدآبادی، کارشناسی ارشد مشاوره گرایش مشاوره شغلی (1397)، راهنمایی سمیه کاظمیان، مشاوره ابراهیم نعیمی و داوری آسیه شریعتمدار یکی از پایاننامههای مقایسهای در زمینة دلبستگی نوجوانان است.
نظریة دلبستگی یکی از نظریاتی است که در این تحقیق به کار برده است. هدف پژوهش حاضر مقایسه کیفی الگوی دلبستگی در نوجوانانی است که مادران شاغل و خانه دار دارند. نمونه تحقیق 14 دانشآموز پسر است که نیمی از آنها مادران خانهدار و نیمی از آنها مادران شاغل دارند که با روش نمونهگیری هدفمند و مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته صورت گرفته است. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز روش پدیدارشناسی است.
بررسی مصاحبههای دانشآموزان دارای مادر خانهدار سه مقوله سبک دلبستگی اجتنابی، سبک دلبستگی اضطرابی _ اجتنابی و سبک دلبستگی ایمن را نشان میدهد. در ارتباط با شکلگیری سبک دلبستگی ایمن و اجتنابی تفاوتی بین دو گروه نوجوانان دارای مادر خانه دار و شاغل وجود ندارد و این دو سبک دلبستگی رابطه مستقیمی با شاغل بودن یا نبودن مادران ندارند.
همچنین درصورت وجود شرایط شکلگیری سبکهای دلبستگی، افراد هر دو گروه به یک اندازه ممکن است این سبکهای دلبستگی را نشان دهند. تفاوت دو گروه در آن بود که در نوجوانان با مادر شاغل دلبستگی اضطرابی و نوجوانان با مادر خانهدار دلبستگی اضطرابی-اجتنابی دیده میشود.
«بررسی رابطه بین سبکهای فرزندپروری والدین، میزان دلبستگی به والدین و پرخاشگری در نوجوانان» تحقیقی است که به دنبال پاسخ این سوال است که آیا بین سبک فرزندپروری پدر و مادر با دلبستگی و پرخاشگری نوجوانان رابطهای وجود دارد یا نه؟
این پایاننامه نوشته مریم سراجیانراد، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی است که به راهنمایی احمد برجعلی، مشاوره حسین اسکندری و داوری محمود گلزاری در سال 1390 با موفقیت دفاع شده است.
این پژوهش مطالعه توصیفی از نوع همبستگی و پیشبینی است. نمونه این پژوهش شامل 144 دانش آموز ( شامل 75 دختر و 69 پسر ) بود که از بین دانش آموزان سال دوم دبيرستان شهر تهران با روش نمونهگيري خوشهاي انتخاب شدند.
برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای متعددی استفاده شده است که عبارتند از:
پس از تکمیل پرسشنامهها نیز دادهها با آزمون Z ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیری برای دو گروه مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها نشان داد در تمامی موارد بررسی شده در پژوهش تفاوت معناداری بین دختران و پسران وجود ندارد.
در نوجوانان بین سبک فرزندپروری مقتدرانه والدین، میزان دلبستگی به والدین و پرخاشگری رابطه معناداری وجود دارد. در پسران نوجوان بین سبک فرزندپروری مستبدانه والدین، میزان دلبستگی به مادر و پرخاشگری رابطه معناداری وجود دارد.
همچنین در بین عوامل دلبستگی و سبکهای فرزندپروری، احساس بیگانگی از والدین، پرخاشگری نوجوانان را پیشبینی میکند. بنابراین هنگامی که سبک فرزندپروری مقتدرانه با دلبستگی بالا به والدین همراه شود، پرخاشگری کمتری در نوجوانان مشاهده میشود.
در خوانش این پایاننامهها آنچه که بیش از هرچیزی به چشم میآید، تشابهات بسیار در بین این تحقیقات است. به جرات میتوان گفت همه این تحقیقات به همت دانشجویان دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی انجام شده است. همچنین روشهای به کاربرده شده در این تحقیقات اکثر مشابه (توصیفی و از نوع همبستگی و رگرسیون) است و عموما نتایج تاکیدی بر فرض محقق بوده است. نکته مهم در این تحقیقات، جایگاه ویژه والدین بالاخص مادران در ایجاد و شکلگیری سبکهای دلبستگی در نوجوانان است که ما را در زمینههای تربیتی نوجوانان رهنمود میکند.
فاطمه ملک پائین | دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه