۲۵ آبان ۱۳۹۹ ۲۰:۳۳
کد خبر: ۲۹۷۹۱۰
سیاست‌گذاری فرهنگی
چالش‌ تمدن‌ها در دنیای امروز را می‌توان در عرصه فرهنگ لمس کرد. اما چگونه می‌توان از این چالش‌ها عبورکرد و راهکار صاحب‌نظران در این‌باره چیست.

به گزارش عطنا، سومین سخنرانی از مجموعه سخنرانی‌های علمی مشترک در زمینۀ سیاست‌گذاری فرهنگی به همت دفتر همکاری‌های علمی بین‌المللی دانشگاه علامه طباطبایی، با همکاری دانشگاه علوم انسانی و اجتماعی سن پترزبورگ، جمعه، 23 آبان‌ به صورت برخط (آنلاین) برگزار شد. پیش‌تر گریگوری بیرژنوک، مدیر گروه تکنولوژی‌های فرهنگی و اجتماعی دانشگاه علوم انسانی سن‌پترزبورگ مسئله سیاست فرهنگی، مدل‌ها و تکنولوژی‌ها و وحید شالچی، معاون فرهنگی دانشگاه علامه‌طباطبایی، چالش‌های سیاست فرهنگی غیرغرب در دوره معاصر را مورد بحث و بررسی قرار داده بودند.

تهدید جدی که در انتظار ماست


الکساندرمارکوف استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه سن‌پترزبورگ به موضوع مشکلات انسانی و چالش‌های تمدن‌ها پرداخت که به نظر مسئله‌ای ریشه‌درا باشد:

امروز راجع به سه مشکل جهانی که در همۀ کشورهای متمدن وجود دارد، صحبت می‌کنم. مشکل اول فرود دورۀ پیامبران است؛ سه هزار سال پیش پیامبرانی مانند عیسی (ع)، حضرت محمد(ص) و... به عنوان پیامبر خدا برای انسان آورده شدند.

حیدر جمال[1]، اسلام‌شناس، «فرهنگ پیامبران» را در مواردی همچون تناسب، برابری انسان‌ها (اتحاد انسان‌ها)، ارزش‌ها در معنای آزادی، مسئولیت‌ها، انتخاب (نخستین‌بار توسط زرتشت پیامبر ایرانی مطرح شد)، ایمان (حقیقت)، شکست زمانی که در هر دوره تکرار می‌شوند (مرز خیر و شر) و تقابل بین بایدها و چیزی که وجود دارد (همیشه در زندگی است) را وارد فرهنگ روسیه کرد.

تیخا میراف هم در کتاب خود به صورت واضح راجع ‌به بت‌پرستی و فرهنگ آ‌ن‌ها می‌نویسد. او در کتابش از زنده به گورکردن نوزادان صحبت می‌کند و می‌گوید: در واقع این آدم‌ها نیستند که کودکان را می‌کشند بلکه بت‌ها آن‌ها را وادار کرده بودند که فرزندان خود را بکشند. پس از آن «فرهنگ پیامبران» و یا «فرهنگ خدایی» می‌آید اما بعد از آن و در دوران اخیر شاهد رواج فرهنگ بی‌خدایی شده‌ایم.

اگر به خاورمیانه نگاهی بیندازیم (ایران اسلامی و روسیه ارتدوکسی) خواهیم دید که «فرهنگ خدایی» کم‌رنگ و جایگاه آن را «فرهنگ بی‌خدایی» می‌گیرد که تهدیدی بسیار جدی است. هر دو فرهنگ (فرهنگ خدایی و فرهنگ بی خدایی) در زمین وجود دارد و از نظر متافیزیک هیچ‌کدام نمی‌توانند با هم همراه باشند و همیشه با هم تقابل دارند.

مشهور است زمانی که پدربزرگ شاهزاده هملت (نمایش‌نامه‌ای تراژدی اثر ویلیام شکسپیر) به قتل می‌رسد، او با وجود اینکه می‌خواهد فرد قاتل را قصاص دهد، ولی به عنوان یک فرد مسیحی چون فرموده مسیح می‌گوید باید بخشید، او نیز بنا به فرموده‌ کتاب مقدس، قاتل را می‌بخشد.

در دهۀ 60 قرن بیستم میلادی شاهد «غروب فرهنگ خدایی» در غرب (که روسیه را جزء آن نمی‌دانم) مخصوصاً با حضور پست‌مدرنیسم، بودیم. غروب فرهنگ خدایی دارای نشانه‌هایی است که در اینجا به مواردی اشاره می‌کنم:

نخستین مسئله، انقلاب در حوزۀ ارزش‌ها و مسائل اخلاقی (انقلاب در معنای منفی)، تغییر شکل ارزش‌ها (چیزهایی که ارزش بودند ضد ارزش و بالعکس)، دومین مسئله تابوشکنی (قبح تابو ریخته شده) مثل خودکشی و... است.

به عنوان مثال تلویزیون دانمارک نشان می‌داد، کودکانی در جایی نشستند و افراد بالغ برهنه هستند و پوشش آن‌ها فقط حوله‌ است و وقتی وارد سالن می‌شوند حوله را در می‌آورند. جنجال برزگی در یوتیوب و فضای اجتماعی در مقابل آن‌ها شکل گرفت، ولی دولت دانمارک گفت: این برنامه اخلاقی است و منافاتی با اخلاق و ارزش‌های اخلاقی ندارد. به وضوح می‌توانیم متوجه تقابل فرهنگ خدایی و‌ بی‌خدایی در جوامع غربی باشیم.

دربارۀ مسئله دوم که با تغییرات، اجتماعی و فرهنگی همراه هستند، بیشتر توضیح می‌دهم. به عنوان مثال حقوق ایران که آنگلوساکسون‌ها با کشور ایران چه کردند. نظام سرمایه‌داری، وارد «پساسرمایه‌داری» شده است و مسئلۀ آموزش را تحت‌شعاع قرار داده است. در فلسفۀ فرهنگ و هنر امریکا، همه مرد و سفید پوست بودند که البته این گرایش در حال تغییر است. ازدواج هم‌جنسگرایان را در تمدن‌های امروزی مشاهده می‌کنیم و ناهنجاری‌هایی هم هستند که ما با آن‌ها مواجه هستیم.

با روی کارآمدن پُست مدرنیسم[2]، غروب فرهنگ خدایی شکل گرفت که می‌توان آن ‌را انتقام بت‌پرستی نامید. به طور مثال در روسیه پرونده‌هایی پیش آمد، مثل اینکه کسی خود را مسیح می‌نامند. این مسائل و ادعاها به وضوح نمایانگر تقابل فرهنگ خدایی و بی‌خدایی است. البته مسئلۀ نقش علوم انسانی برای ترویج بی‌خدایی (درغرب) را نباید فراموش کرد. اندیشمندانی همچون فروید[3] با یونگ[4] زمینه‌ای برای فرهنگ بی‌خدایی ایجاد کردند. بر این مبنا هر مدل فرهنگی در پایان دورۀ خود، شکلی دارد که به نظر باید آن را «خستگی مدل» نامید.

دورۀ اسلام ایرانی و ارتدوکس روسی


در کنار نشانه‌های موجود، چالش‌هایی هم در پیوند با هم هستند که می‌توان آن را تغییر ویژگی‌های انسان بنامیم. در این تغییرات، فرهنگ انسان که با فرهنگ بی‌خدایی ایجاد شد، ممکن است از بین ‌رود. مواردی همچون از بین بردن ویژگی‌های سنتی انسان (فرهنگی، اجتماعی، جنسیتی و...) نیز می‌تواند به دنبال آن به وقوع بپیوندد.

از چالش‌های پیش‌رو، اختیار بی‌حد و حصر انسان‌ها برای رسیدن به هدف با هر روش و وسیله‌ای است، با این وضعیت، معنای سنتی زندگی از بین می‌رود که با خود آسیب‌هایی همچون خودکشی و سایر رفتارهای ناهنجار را به دنبال دارد. ادغام انسان (یکی شدن انسان با ماشین) ماهیت انسان را تغییر داده‌اند، در متن کتاب‌های مقدس شکل انسان نوشته شده اما افرادی دست به تغییر متن‌ها زده‌اند. «فروید» هنگام مرگ سرطان چانه داشت و نمی‌توانست صحبت کند اما روی کاغذ نوشت خدا وجود ندارد. این تغییر ماهیت را به راحتی می‌توانیم ببینیم. البته اوج این تغییرات با آمدن «پست مدرنیسم» شکوفا شد.

نئولیبرالیسم[5] در دهۀ 90 میلادی به روسیه آسیب زد و معیارهای آن عوامل متعددی مثل آزادی و تحمل است. آزادی اقتصادی نکته مثبتی بود اما امروزه آزادی تعبیر دیگری یافته است و ارزش‌ها تغییر منفی کرده‌اند؛ انقلاب دیجیتال که انسان‌ها را از سیستم تولید کنار گذاشته و برنامه‌های کامپیوتری به‌جای انسان‌ها روی کار آمدند.

اگر مدل‌های موجود و مراکز قدیم در حوزه تمدنی بخواهند بروند، تمدن‌های جدیدی می‌آیند که حدس من هند و چین و شاید آسیا باشد. در این جابه‌جایی تمدنی ادیان اسلام و ارتدوکس می‌توانند به فعالیت بپردازد که از این منظر ایران و روسیه به هم شباهت دارند و به هم نزدیکند. 15 سال قبل در کتاب خود با نام «تمدن روسی» کشورهای خاورمیانه و روسیه را هم‌سو دانسته بودم و این بار هم تاکید دارم که ایران و روسیه باید با هم متحد باشند و البته در واقعیت امروزی، این موضوع قابل درک است.

انسان مدرن به عصر پارینه‌سنگی بازگشت


ما تا 4 سال پیش معتقد بودیم که خشونت انسان‌ها کم شده است. نسیم ابوطالب[6] متفکر معاصر در یافته‌هایی به این نتیجه دست یافت که خشونت در جهان نه تنها کاهش، بلکه افزایش یافته است. طالب سناریوهایی برای آینده انسان مطرح می‌کند و می‌گوید: انسان بعد از جنگ برمی‌گردد به عصر پارینه سنگی[7]. براین اساس است که ابر انسان‌ها شکل می‌گیرند؛ مقاومت در برابر خشونت با عقل و دین.

امریکایی‌ها وقتی به طور عمیق انسان‌ها را هیپنوتیزم کردند، متوجه شدند حس خشونت آخرین غریزه‌ای ا‌ست که از کار می‌افتد. مسئله بعد، بسترهای ذهنی است که همدردی نمی‌کنیم و درد دیگران برای ما اهمیتی ندارد. عدم تناسب فرهنگ ابزاری و عقلی، فرهنگ زور (فرهنگ تقابلی) ایجاد کرده است. تلاش برای بهم‌ریختن جهان هستی و ورود موارد منفی به فرهنگ از دیگر مسئله‌هاست. در این بحران، ایران و روسیه می‌توانند در برابر لیبرالیسم[8]،  ارزش‌های سنتی را تقویت کنند. در این مسیر نزدیکی روسیه به عقلانیت و حکمت ایران باستان، مهم دانستن روح انسانی در ایران و روسیه می‌تواند به تقویت ارزش‌های سنتی ایران و روسیه کمک کند. ایران و روسیه سابقۀ تاریخ امپراتوری دارند و از لحاظ ذهنی شهروندان هر دو کشور آمادگی ذهنی دارند.

یادآوری می‌شود، چهارمین و آخرین سخنرانی سلسله نشست‌های سیاست‌گذاری فرهنگی (لینک)، چهارشنبه هفته جاری (28 آبان)‌ با سخنرانی آرمین امیر استادیار مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه‌طباطبایی دربارۀ «تسهیل ویزا و غنی شدن ارتباط: انتشار تجربۀ سفر به روسیه در شبکه‌های مجازی ایران، حسین سلیمی دانش‌آموختۀ دکتری روابط بین‌الملل و رئیس دانشگاه علامه‌طباطبایی دربارۀ «هویت فرهنگی در فرایند جهانی شدن» و الکساندر زاپیسوتسکی رئیس دانشگاه علوم انسانی و اجتماعی سن‌پترزبورگ دربارۀ «آنچه در فرایند جهانی‌شدن رخ می‌دهد»، از ساعت 16 تا 18 آغاز می‌شود.

خبرنگار: فاطمه حسن‌آبادی | دبیر: فاطمه ملک‌محمّدی

پانوشت‌ها

[1] حیدر جاهدویچ جمال، زادهٔ (۱۰ ژوئن ۱۹۴۷ در مسکو اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی – ۵ دسامبر ۲۰۱۶ آلماتی قزاقستان) سیاست‌مدار، نویسنده، فیلسوف، موسس و رئیس کمیته اسلامی روسیه (تأسیس در ۱۹۹۵) بود. حیدر جمال، زاده مادری روسیه و پدری آذربایجانی بود. وی از انستیتوی زبان‌های شرقی دانشکده کشورهای آسیا و آفریقا وابسته به دانشگاه دولتی مسکو فارغ‌التحصیل شد. برخی نوشته‌اند حیدر جمال از دید کلی، پیرو فرقه شیعه جعفری بوده، اما اندیشه‌های خاص و مستقل خود دربارهٔ اسلام و مسلمانان را داشت. برخی او را یک فیلسوف خفیه‌گرا و برخی دیگر یک اسلامگرای انقلابی خوانده‌اند. برخی از او به عنوان یک افراط‌گرا و برخی به عنوان فردی حاشیه‌گزین نام برده‌اند. برخی از اندیشه‌های وی با وهابیت و اسلام‌گرایی افراطی در خاورمیانه قابل قیاس است. وی مخالفت روحانیان اسلامی تأیید شده توسط دولت روسیه بود و می‌گفت که: آنها از شنل (ردای) استالین بدر آمده‌اند. وی مبارزه ایده‌هایی چون تبعیض دینی، لیبرالیسم، جهانی‌گرایی و صهیونیسم بود. از دید او جهان کهن، یعنی قلمرو ظهور ادیان ابراهیمی در مقابل جهان نو که آمریکا سمبل آن است قرار دارد.

[2]  فلسفۀ پُست‌مدرن (پسامدرن، پسانوگرایی) -که نتیجۀ طرز نگرش پیشگامان مکتب پست مدرن است-، به مجموعه پیچیده‌ای از واکنش‌هایی مربوط می‌شود که در قبال فلسفه مدرن و پیش فرض‌های آن صورت گرفته اند، بدون آنکه در اصول عقاید اساسی کمترین توافقی بین آن‌ها وجود داشته باشد. فلسفه پست مدرن اساساً به معارضه با شالوده گرایی مورد اعتقاد مشترک فلاسفه برجسته قرون شانزده، هفده و هجدهم میلادی می‌پردازد و آن‌ها را پیش‌فرض‌هایی می‌داند که باید مردود شناخته شده و کنار گذارده شوند. این فلسفه به شدت تحت تأثیر مفاهیم پدیدارشناسی، ساختارگرایی و اگزیستانسیالیسم و همچنین افکار، آثار و نوشته‌های گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، سورن کیرکگارد، فردریش نیچه و مارتین هایدگر است. فلسفه پست مدرن اغلب به تردید در مورد تقابل‌های دوگانه ساده می‌پردازد.

[3]  زیگموند شلومو فروید یا زیگموند فروید زادهٔ ۶ مهٔ ۱۸۵۶ – درگذشتهٔ ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹عصب‌شناس برجسته اتریشی و بنیانگذار علم روانکاوی، به عنوان یک روش درمانی در روانشناسی بود.

[4]  کارل گوستاو یونگ زاده ۱۸۷۵ – درگذشته ۱۹۶۱فیلسوف و روانپزشک اهل سوئیس بود که با فعالیتش در روانشناسی و ارائهٔ نظریاتی تحت عنوان روان‌شناسی تحلیلی شناخته می‌شود. به تعبیر «فریدا فوردهام» پژوهشگر آثار یونگ: «هرچه فروید ناگفته گذاشته، یونگ تکمیل کرده‌است.».

[5] نئولیبرالیسم لفظی است که کاربرد و تعریف آن در طول زمان تغییر یافته‌است. در وهلهٔ نخست نظریه‌ای در مورد شیوه‌هایی در اقتصاد سیاسی است که برای تحقق آزادی‌های کارآفرینانه و مهارت‌های فردی در چهارچوبی نهادی که ویژگی آن حقوق مالکیت خصوصی قدرتمند، بازارهای آزاد و تجارت آزاد است. از نظر نئولیبرالیسم، نقش دولت، ایجاد و حفظ یک چهارچوب و نهادی مناسب برای عملکرد این شیوه‌هاست. مثلاً دولت باید کیفیت و انسجام پول را تضمین کند. به علاوه، دولت باید ساختارها و کارکردهای نظامی، دفاعی، قانونی لازم برای تأمین حقوق مالکیت خصوصی را ایجاد و در صورت لزوم عملکرد درست بازارها را با توسل به سلطه تضمین کند. از این گذشته، اگر بازارهایی (در حوزه‌هایی از قبیل زمین، آب، آموزش، مراقبت بهداشتی، تأمین اجتماعی یا محیط زیست وجود نداشته باشد، آن وقت، اگر لازم باشد، دولت باید آن‌ها را ایجاد کند ولی نباید بیش از این در امور مداخله کند.

[6] نسیم نقولا نجیب طالب متولد ۱۹۶۰ نویسنده، دانشور، آماردان و تحلیلگر ریسک لبنانی-آمریکایی است که آثارش بر مسائل تصادفی بودن و احتمال و عدم قطعیت متمرکز است. کتاب قوی سیاه او، که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، در ارزیابی ساندی تایمز به عنوان یکی از ۱۲ کتاب اثرگذار بعد از جنگ جهانی دوم توصیف شده‌است.

[7] دوران پارینه‌سنگی یا پالئولیتیک قدیمی‌ترین دوران ماقبل تاریخ انسان و فرهنگ مادی انسانی و دورانی است که در آن انسان برای نخستین بار از ابزار سنگی دست‌ساز استفاده کرد. پارینه‌سنگی از حدود ۳٫۳ میلیون سال پیش تا زمان عقب‌نشینی یخچال‌ها از نیمکرهٔ شمالی در فاصلهٔ سال‌های ۱۰ هزار تا۸۵۰۰ ق.م. ادامه داشته‌است. به پارینه‌سنگی، عصر سنگ کهن و دیرینه‌سنگی هم گفته شده‌است.

[8]  لیبرالیسم در معنای لغوی، به معنی آزادی‌خواهی با قوانین خاص است و به آرایهٔ وسیعی از ایده‌ها و تئوری‌های مرتبط دولت، اطلاق می‌شود که آزادی شخصی را مهم‌ترین هدف سیاسی می‌داند.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار