تحولات تکنولوژیک بهگونهای خاص بر شبکههای ارزشی سازمانها تأثیر میگذارند، بهنحویکه ارتقای عملکرد و جایگاه یک محصول در یک دوره زمانی خاص به دلیل تحقق پیدا کردن یکسری فعالیتها و تلاشهای مهندسی بر اساس میزان و کیفیت رشد و بلوغ تکنولوژیهای غالب، متفاوت خواهد بود.
به گزارش عطنا به نقل از دنیای اقتصاد، در ماهها و سالهای اولیه ظهور و نقشآفرینی یک تکنولوژی، عملکرد کندتر و محدودتر است اما بهمرور زمان و پس از شناختهتر شدن آن تکنولوژی و افزایش قابلیت کنترل و بهکارگیری آن، نرخ رشد ناشی از به کارگیری آنها ارتقا مییابد؛ اما همین تکنولوژیهای مؤثر و موفقیت آفرین پس از مدتی دچار محدودیتهای طبیعی و فیزیکی میشوند و بهتدریج کارآیی خود را از دست میدهند و به همین دلیل اگر بخواهیم نمودار تأثیرگذاری چنین تکنولوژیهایی را ترسیم کنیم با نموداری پر از شکلهای شبیه به حرف S مواجه میشویم.
به همین دلیل هم هست که برخی از محققان بر این مسئله پافشاری میکنند که یکی از ملزومات مدیریت استراتژیک تکنولوژی عبارت است از شناسایی درست و دقیق زمان ساکن شدن و سقوط نقش تأثیرگذار و تعیینکننده تکنولوژیهای نوآوری در شبکههای ارزشی و سودآوری شرکتها، در شناخت بهموقع این افول و همچنین شناسایی تکنولوژیهای جدیدتری که در حال شکلگیری و افزایش تأثیرگذاری بر صنایع هستند.
باید بهموقع از یک تکنولوژی یا نوآوری که زمانی، مفید و بسیار مؤثر بود، دست شست و سراغ تکنولوژیها و نوآوریهای دیگری رفت قبل از آنکه برای این کار خیلی دیر شود و شرکتها را به ورطه سقوط و ورشکستگی بکشاند.
تکنولوژی و شبکههای ارزشی سازمانها
تجربه نشان داده که در تمام صنایع تکنولوژی محور، شرکتهایی که از طریق کشف، توسعه و بهکارگیری سریع و گسترده تکنولوژیهای حاضر به رشد و توسعه تدریجی و پیوسته دست پیدا کنند، چنانچه در راستای شناسایی، توسعه و اجرای تکنولوژیهای جدیدتر و پیشرفتهتر گام برندارند، نمیتوانند مسیر رشد دائمی خود را تداوم ببخشند و باقی ماندن آنها و اصرارشان بر تکنولوژیها و نوآوریهای پیشین (هرچقدر هم نوآورانه و تأثیرگذار باشد) نتیجهای غیر از سقوط و اضمحلالشان به بار نخواهد آورد.
چنین شرکتهایی باید همیشه از ریسکهای ناشی از ورود تکنولوژیهایی حتی در سالهای بعد نیز آگاه و به آنها توجه ویژهای داشته باشند و به یاد بسپارند که همان چیزی که باعث رشد و جهش آنها شده (نوآوری تکنولوژیک پیشین)، میتواند پاشنه آشیل آنها نیز باشد و در صورت عدم ارتقای سطح کیفی و کمی نوآوریهای خود و افزایش مهارتهای کارکنان، سرنوشتی غیر از سقوط در انتظارشان نخواهد بود.
بهطورکلی، تکنولوژیهای اخلالگر و تکاندهنده بهگونهای خاص عمل میکنند به این صورت که آنها در ابتدا شبکههای ارزش در حال شکلگیری و جدید را هدف قرار میدهند و پس از محکم کردن جا پای خود در این شبکهها، به سمت شبکههای ارزشی جاافتاده و کلیدی هجوم میبرند و قواعد بازی را که از مدتها پیش در آنها شکل گرفته را بر هم میزنند و بهگونهای عمل میکنند که تکنولوژیهای جا افتاده و قدیمی را خیلی سریع «ناک اوت» میکنند و به همراه آن، تمام شرکتهایی را که زمانی با بهکارگیری آن تکنولوژی و نوآوری به جهشهای خیرهکنندهای دست پیدا کرده بودند را نیز از صحنه رقابت خارج میکنند.
یکی از نکات کلیدی و واقعیتهای ارزشمندی که در این زمینه وجود دارد این است که ابزارهایی چون افزایش سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه (R&D)، سرمایهگذاریهای بلندمدت و افقهای برنامهریزی، زیر نظر داشتن تکنولوژیها، پیشبینی و سرمایهگذاریهای مشترک با سایر شرکتها، همگی ازجمله راهحلها و درمانهایی هستند برای مقابله با چالشهای مربوط به «نوآوریهای پایدار» (و نه نوآوریهای اخلالگر و تکاندهنده) که به مرحله اجرا درمیآیند، درحالیکه هیچکدام از این راهحلها نمیتواند در مقابل نوآوریهای اخلالگری که همچون تندر بر سر شرکتها فرود میآیند و همه چیز را برهم میزنند، به کار آید چراکه این نوع نوآوریها دارای ماهیت و الگوهای تأثیرگذاری متفاوتی هستند و برای مقابله با چالشهای ناشی از آنها باید از ترفندهای دیگری استفاده کرد.
تصمیمگیریهای مدیریتی و تغییرات تکنولوژیک
رقابت در درون شبکههای ارزش که در آن، شرکتها مشغول رقابت سخت و شدیدی با یکدیگر هستند، وضعیتی تعیینکننده خواهد بود که شرکتها بر اساس آن، برای خود کسب درآمد و آبرو میکنند. در شبکههای ارزش، تلاش اصلی بر این است که نیازها و مسائل موردعلاقه مشتریان از طریق تولید محصولات یا ارائه خدمات مطلوب آنها برآورده شود.
در این میان، عامل تعیینکننده و حائز اهمیت دیگر این است که برای حل این مسائل و برآورده ساختن این نیازها، به چه میزان میتوان و باید هزینه کرد. درواقع این خواستههای مشتریان و رقابت است که در درون شبکههای ارزش میتواند به ساختارهای هزینهای شرکتها شکل بدهد.
علاوه بر این، شرکتها برای باقی ماندن در عرصه سخت و پیچیده رقابت، هم به ابعاد و اندازههای بزرگ نیاز دارند و باید تأثیرگذار باقی بمانند و هم باید یک نرخ رشد قابلتوجه و تضمینشدهای را برای خود تثبیت کنند؛ بنابراین تصمیمات مدیریتی خاصی که شرکتها را به خارج از دایره شبکههای ارزش جاافتاده سوق میدهد، برای شرکتهایی که درون این دایره قرار دارند، محلی از اعراب نخواهند داشت.
یافتههای محققان حکایت از آن دارد که شرکتهای جاافتاده سر سازگاری با تکنولوژیها و نوآوریهای اخلالگر را ندارند و معمولاً با آنها به مقابله برمیخیزند. درنتیجه در چنین شرکتهایی تصمیمات مدیریتی در ارتباط با چنین تکنولوژیها و نوآوریهایی معمولاً زمانی گرفته میشود که این تکنولوژیها، خواسته یا ناخواسته وارد شبکههای ارزشی شدهاند، بسیاری از مدیران شرکتهای جاافتاده، پس از ورود تکنولوژیهای جدید و البته شرکتهای تازهوارد نوآور، شروع به تصمیمگیری و تصمیمسازی در ارتباط با چگونگی واکنش نشان دادن به این تغییرات میکنند درحالیکه سایر شرکتهای رقیب خیلی زودتر از شرکتهای جاافتاده، وارد کارزار شدهاند و همین شرکتها هم هستند که قواعد جدید بازی را تعیین میکنند.