۰۸ بهمن ۱۳۹۳ ۲۱:۱۶
کد خبر: ۲۲۸۲

هر روزه با دختران بسیاری روبرو هستیم که اعتقاد دارند حضور یک مرد به عنوان همسر، آزادی شان را سلب می کند و جلوی پیشرفتشان را می گیرد. یکی از راه هایی که اغلب افراد بر می گزینند، ادامه تحصیل و بعد حضور در بازار کار است. استقلال مالی مطلوبی است که دختران تحقق عمده رویاهای آزادی خود را در گرو آن می بینند و بر این باورند که تنها به این صورت است که می توانند از زیر یوغ ستم مردان بیرون آیند و حق غصب شده خود را از مردان پس بگیرند. این گونه است که همواره دختران با اشتیاق بیشتری بر سر کسب کرسی های آموزش عالی با پسران وارد رقابت می شوند و بعد با هزار امید به دنبال شغل می گردند. اما واقعیت این است که بیش از دو سوم این خیل عظیم دختران تحصیل کرده دانشگاهی، یا کاملا بیکار می مانند یا باید به شغل هایی با سطح درآمد متوسط رو به پایین، ساعت کاری زیاد، فراتر از حد توان، نامرتبط با رشته تحصیلی و به طور معناداری نا مربوط با روحیات و ویژگی های خاص زنانه راضی شوند. از طرفی هستند زنانی که خود را از اجتماع کنار کشیده اند و خود را به اصطلاح در خانه حبس کرده اند. از سوی دیگر کم نیستند زنانی که با موفقیت های اجتماعی و تحصیلی بسیار مطلوب، همسران و مادران نمونه ای هستند.


در این گزارش سعی شده است تضاد یا توافق ازدواج با موفقیت اجتماعی از منظر زنان تحصیل کرده بررسی شود.


یاسمن 23 ساله، دانشجوی کارشناسی ارشد معماری که در سال سوم دوره کارشناسی ازدواج کرده است، در این باره می گوید: «من بعد از دیپلم با این مسأله روبرو بودم. چون به معماری علاقه داشتم و برای موفقیت در این رشته نیاز به صرف وقت زیادی هست، اعتقاد داشتم ازدواج و قبول مسؤولیت یک زندگی مشترک که همه کارها باید به عهده دو نفر باشد که یکی از این دو نفر من هستم، مانع جدی من برای رسیدن به این هدف است. بنا بر این در آن دوره با این که موقعیت ازدواج داشتم، اما تصمیم گرفتم فقط درس بخوانم.»


دختران در دانشگاه


وقتی از او می پرسیم کدام یکی از این کارها، تشکیل خانواده یا ادامه تحصیل، بیشتر با روحیه و ذائقه دخترها سازگار است، پاسخ می دهد: «هر دو یک اندازه، به شرطی که هیچ کدام مانع دیگری نشود. من با اینکه درباره ازدواج با خودم مبارزه می کردم، در خودم اشتیاق زیادی به صحبت کردن و ارتباط دوستانه داشتن با جنس مخالف می دیدم، کسی که گاهی بتوانم حرف هایی را با او بزنم و حتی در بعضی کارها از او کمک بخواهم و روی او حساب کنم. از نظر عاطفی و احساسی هم این نیاز را در خود می دیدم. از طرفی چند نفر از دوستان دبیرستانی ام را می دیدم که ازدواج کرده اند و در عین حال ادامه تحصیل می دهند. آنها نسبت به من شادتر و با هدف تر و آرام تر بودند. به نظر من این روحیه آنها بیشتر از تحصیل حاصل ازدواج بود. صمیمیت با یک جنس مخالف که هیچ ترس و اضطرابی نداشت. اینطور شد که در حین تحصیل به ازدواج هم فکر کردم. اما با کمک مشاور، با همسرم قرار گذاشتم که مانع ادامه تحصیل و حضور من در بازار کار نشود. الان هم زندگی خوبی دارم و هم کار می کنم و هم درس می خوانم و می توانم بگویم کاملا راضی هستم.»


دختران در دانشگاه


از او می پرسیم چرا برخی افراد اینطور القا می کنند که ادامه تحصیل و موفقیت اجتماعی و ازدواج نمی توانند با هم جمع شوند، می گوید: «به نظر من این عقیده بیشتر نتیجه شناخت ناکافی از زنان و در بعضی موارد هم پنهان کردن واقعیت است، هر زن و دختری اگر با خودش رو راست باشد، می تواند در خودش هم میل به تشکیل خانواده و یک زندگی برای خود داشتن را احساس کند و هم میل به پیشرفت اجتماعی را، اما در اینجا باید گفت نقش انتخاب درست همسر و نگاه درست به زندگی مشترک هم مهم است. زن باید هدف خود را مشخص و با مردی که قرار است ازدواج کند، مطرح کند.» از او می پرسیم ازدواج و تحصیل چه تأثیرات مثبت و منفی بر هم دارند، می گوید: «با برنامه ریزی درست و فکر کردن فقط تأثیر مثبت دارند. هیچ کدام از اینها به خودی خود اثر منفی ندارند، اما فهم اشتباه اینها می تواند مشکل ایجاد کند، مثلا کسی که از اول حرفش را با خواستگارش نمی زند یا با مردی ازدواج می کند که موافق کار کردن و بیرون بودن زن از خانه نیست، نمی¬تواند ادامه تحصیل خوبی داشته باشد. کسی که هم که آنقدر غرق کار می¬شود که زندگی مشترک را رها می کند، در واقع آن را باخته است.»


مریم 25 ساله، کارشناس مدیریت بازرگانی که در یک مؤسسه تحقیقات بازار کار می کند، درباره انتخاب بین ازدواج و تحصیل و موفقیت اجتماعی می گوید: «برای من چالش بزرگی نبود. گاهی فکرم را مشغول می کند. ازدواج امروزه تبدیل به یک قرارداد شده که هر دو طرف برای رسیدن به آرزوهای فردی خودشان باید کلی قول و قرار و شرط بگذارند. تازه با این قول و قرارها هم معمولا مردها بعد از ازدواج به هزار و یک دلیل منطقی زیر حرف هایشان می زنند.»


چند پیشنهاد طلایی برای ترک اعتیاد به دانشگاه رفتن


از او می پرسیم هدف اصلی از اینکه مشغول کار شدی چه بود و آیا الان کاملا از زندگی راضی هستی، جواب می دهد: «از اینکه کار می کنم و استقلال مالی دارم، از اینکه برای همه کارهایم نیاز به اجازه ندارم راضی هستم. به ازدواج هم فکر می کنم اما با مردی که این آزادی ها را از من نگیرد. با دوستانم که هستم خوشحالم اما معمولا در خانه تنها هستم و فکر می کنم حضور یک مرد به صورت رسمی و جدی به عنوان همسر در زندگی می تواند این تنهایی را پر کند. گاهی وقت ها فکر می کنم دخترهایی که ازدواج کرده اند و یکی را دارند که همیشه با او هستند چقدر خوشبختند و گاهی هم که می بینم بعضی ها با ازدواج چقدر بدبخت شده اند، پشیمان می شوم. وقتم را با اینترنت و تفریح پر می کنم اما با 8 ساعت کار روزانه وقت زیادی برای تفریح ندارم. زندگی ام شادی و تنوع ندارد، فکر می کنم با ازدواج کمی می¬توانم از نظر مالی آرامش داشته باشم و شادتر باشم. به مسؤولیت های زندگی مشترک و خصوصا مادر شدن که فکر می کنم می¬ترسم با اینکه به شدت بچه ها را دوست دارم.» و حرف آخرش این است: «ازدواجِ خوب، خیلی خوب است.»


خانم ع 38 سال دارد و مجرد است. وکیل دادگستری است. موقعیت مالی و اجتماعی خوبی دارد. در یکی از مناطق محروم شهر، خانه ای را برای کودکان بی سرپرست تأسیس کرده است و بعد از رهایی از کار، وقتش را با آنها می گذراند.


دختران دانشجو


در پاسخ به این سؤال که رابطه ازدواج و موفقیت اجتماعی را چطور می بیند، می گوید: «ازدواج و کار هیچ منافاتی با هم ندارند، به شرطی که تعادل رعایت شود. نیاز به پیشرفت و نیاز به رابطه عاطفی و جسمی و حتی حمایت در وجود زنان هست. رها کردن یکی به بهانه به دست آوردن دیگری درست نیست. اما باید دید هر کدام به چه قیمتی به دست می آید. معیارها مهم است. باید برای موفقیت اجتماعی معیار درست داشت، مثلا گاهی تحصیل یا شغل فقط برای کسب درآمد است، گاهی برای پر کردن وقت است و خیلی چیزهای دیگر. ازدواج هم همینطور است باید دید برای چه ازدواج می کنیم، همین که یکی باشد که همسر باشد یا قرار است همراه باشد، گاهی به همسر به عنوان کیف پول نگاه می کنیم، اینها مشکل ایجاد می کند. به نظر من تحصیل و ازدواج باید با معیار درست انجام شود و از طرفی می توانند در معیارها هم اثر داشته باشند، مثلا وقتی من به خودم نگاه می کنم می بینم با این موقعیت تحصیلی و شغلی نمی توانم با یک فرد فوق دیپلم که کارمند یک اداره است، ازدواج کنم یا کسی که شوهرش کشاورز است و هر روز باید در کنار او باشد و به کارها رسیدگی کند، نمی تواند به این فکر کند که تحصیل کند، مثلا خانم دکتر یا خانم مهندس شود. اما اینکه یک زن به هر دو نیاز دارد یک واقعیت است.»


از او می پرسم کدام یک از این دو موفقیت اجتماعی یا تشکیل خانواده با ذائقه دختران سازگاری بیشتری دارد؟ پاسخ می دهد: «ببینید من با این موقعیت اجتماعی چون به ایده آل خود در ازدواج نرسیده ام، احساس خلأیی داشتم که خودم را وقف محبت به این بچه ها کردم، با اینکه بچه من نیستند، اما حس مراقبت و عاطفه مرا تا حدی جواب می دهند. حسی که در دوره ای به شدت به دنبال کتمان و انکار آن بودم و الان معتقدم بسیار اصیل و حتی از حس نیاز به پیشرفت هم اصیل تر است.»


دختران دانشجو


می پرسیم چرا برخی از کسانی که معتقد به آزادی و دفاع از حقوق زنان هستند، این دو را متضاد می‌دانند، می‌گوید: «به نظرم این عقیده کسانی است که از چیزی می خواهند دفاع کنند که هیچ شناختی از آن ندارند یا شاید از ذهن مردهایی سرچشمه می گیرد که با این ادعا می‌خواهند یا زن را به عنوان نیروی کار ارزان و مسؤولیت پذیر و مشتری جذب کن استثمار کنند یا او را در خانه حبس کنند. وقتی دفاع از حق است، چطور می توان گفت مثلا ازدواج که جوابگوی بسیاری از نیازهای انسان است، چه جسمی و چه روحی، حق یک زن نیست و از طرفی چطور می توان ادعا کرد چیزی به اسم پیشرفت در بیرون هست، در زن هم میل به پیشرفت وجود دارد، اما رسیدن به این پیشرفت حق زن نیست؟ هر دوی اینها جزء حقوق اصلی زنان و دختران هست به شرطی که هر دو در مسیر درست باشد.»


دختران دانشجو


با نگاهی به موارد اشاره شده در این گفت و گوها، می توان نتیجه گرفت که وقتی از منظر نیازهای واقعی و هویت اصیل زنانه به مقوله ازدواج و موفقیت اجتماعی و تحصیل نگاه کنیم، هیچ تضاد و منافاتی بین این دو وجود ندارد و حتی با تفکر و انتخاب صحیح می توان هر دوی اینها را به عنوان نیروی تکاملی ارزنده ای برای زنان و دختران در نظر گرفت. آرامش حقیقی که امروزه گمشده بسیاری از جوامع است، با تشکیل و استحکام خانواده به دست می آید و با حضور زنانه زن در اجتماع تکمیل می شود. زنی که تلاش می کند مردانه در اجتماع حاضر شود، روحیات ارزشمند و مقدس خود را از دست می دهد، شاید موقعیت اجتماعی، مقام، شهرت یا ثروت کسب کند، اما بی گمان آرامش خود را به باد خواهد داد. از طرفی کسی که علیرغم وجود شرایط مناسب خود را فقط در خانه مشغول می کند و هیچ فعالیت اجتماعی- نه صرفا اقتصادی- ندارد، بخشی از نیازهای خود را نادیده گرفته است. بنا بر این هر دو مقوله تشکیل خانواده و موفقیت اجتماعی می توانند به عنوان مکمل هم در زندگی یک زن موفق سهم داشته باشند و چنانکه بیان شد طرح تضاد بین آنها نادیده گرفتن یکی از آنها، نه تنها دفاع از حقوق زن نیست، بلکه پایمال کردن حق طبیعی زن برای رسیدن به نیازهای واقعی است.


* گزارش از فاطمه فرود مورجانی


منبع : خبرنامه دانشجویان

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار