۱۰ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۱۷
کد خبر: ۲۹۷۶۲۷
400100500160_116908
 

انتخاب مدل سیاست فرهنگی همواره محل مناقشه سیاست‌گذاران بوده است؛ اینکه کدام الگو و مدل کمک می‌کند که هنر به سمت تعالی در حرکت باشد، پرسشی است که پاسخ‌های متعددی را در درون‌مایه خود به یدک می‌کشد. یکی از اساتید دانشگاه علوم انسانی سن‌پترزبورگ در  نشست مشترک تخصصی با دانشگاه علامه طباطبایی با کندوکاو در مسئله سیاست‌گذاری فرهنگی بر این باور است که نخستین گام در شناخت این عرصه، تشریح مدل‌ها و الگوها در سیاست فرهنگی است.

به گزارش سایت خبری تحلیلی دانشگاه علامه طباطبایی عطنا، نخستین نشست از مجموعه سخنرانی‌های علمی مشترک در زمینه سیاستگذاری فرهنگی با عنوان «سیاست فرهنگی؛ مدل‌ها و تکنولوژی‌ها» با حضور گریگوری بیرژنوک، مدیر گروه تکنولوژی‌های فرهنگی و اجتماعی دانشگاه علوم انسانی سن‌پترزبورگ، به همت دانشگاه علامه‌طباطبایی و همکاری دانشگاه علوم انسانی و اجتماعی سن پترزبورگ، چهارشنبه 7 آبان‌ماه به صورت آنلاین برگزار شد.

در ابتدای این نشست، ماندانا تیشه‌یار، مدیر دفتر همکاری‌های علمی بین‌المللی دانشگاه علامه طباطبایی به تشریح نقشه راه همکاری‌های دو دانشگاه ایران و روسیه پرداخت. استاد دانشگاه علامه طباطبایی در این‌باره عنوان کرد: در دیدار روسای دانشگاه علامه‌طباطبایی و سن پترزبورگ تصمیم گرفته شد، سلسله نشست‌هایی با عنوان گفت‌وگوهای فرهنگی ایران و روسیه در هر دو دانشگاه برگزار شود. در آوریل سال 2016 میلادی سفری به سن پترزبورگ داشتیم که سرآغاز دوستی دو دانشگاه شد و به دنبال دانشگاه علامه‌طباطبایی برای دومین‌بار، گفت‌وگوی فرهنگی ایران و روسیه را در تهران در نوامبر سال 2018 میلادی برگزار کرد. در کنفرانس تهران میزبان استادان دانشگاه علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه سن پترزبورگ و چهار دانشگاه دیگر از روسیه بودیم.

براساس گفته‌های خانم تیشه‌یار پیوندها آنقدر قوی بود که کرونا نیز نتوانست در آن خللی ایجاد کند و در پاییز سال 2020 میلادی سومین دور گفت‌وگو‌ها به صورت آنلاین آغاز شد. با این مقدمات، مدیر دفتر همکاری‌های علمی بین‌المللی دانشگاه علامه طباطبایی از اینکه گریگوری بیرژنوک، سخنران سومین برنامه مشترک دانشگاه علامه‌طباطبایی و دانشگاه علوم انسانی و علوم اجتماعی سن پترزبورگ است، ابراز خرسندی کرد.

جهانی‌سازی هسته فرهنگی را هدف می‌گیرد


گریگوری بیرژنوک، مدیر گروه تکنولوژی‌های فرهنگی و اجتماعی دانشگاه علوم انسانی سن‌پترزبورگ به تشریح چارچوب نظری در خصوص «سیاست فرهنگی؛ مدل‌ها و تکنولوژی‌ها» در این نشست پرداخت. برای درک مسئله سیاست فرهنگی، سخنان بیرژنوک می‌تواند تجربه‌ای شنیدنی و خواندنی باشد. در نوشتار زیر سخنان او به طور مبسوط آمده است:

گریگوری بیرژنوک: برای آنکه بتوانیم به مبحث سیاست فرهنگی ورود کنیم، در ابتدا باید معنای فرهنگ را بدانیم. بیش از 500 تعریف از فرهنگ وجود دارد ولی تعریف ساده این است که فرهنگ، محیط مادی و معنوی است که توسط انسان شکل می‌گیرد. با این تعریف می‌خواهیم بدانیم سیاست فرهنگی چیست و چه مسائلی ذیل یا در پیوست با سیاست فرهنگی قرار می‌گیرد.

در میان صاحب‌نظران در روسیه این دیدگاه وجود دارد که سیاست فرهنگی مخصوص هنر است و می‌توان برای مسائل هنری آن را تعریف کرد که البته بنده مخالف آن هستم. من برای این حوزه موضوعی سه دایره ترسیم کردم، دایره مرکزی که «هسته فرهنگی» نام دارد و بشر در طول حیاتش آن را ایجاد کرده است. هسته فرهنگی، اگر چه ثابت است ولی به تناسب فرهنگ هر سرزمینی (با توجه به روحیات و ملیت مردمان آن سرزمین)، می‌تواند رنگ و بویی ملی داشته باشد. البته ارزش‌هایی در هسته فرهنگی به چشم می‌آیند که برای تمام بشر ثابت و یک معنا را دارند.

در هسته، بخش عمده‌ای از فرهنگ همچون موسیقی، مذهب و دستاوردهای فلسفی جای دارد. جهانی‌سازی [در جدال با مفهوم جهانی‌شدن] که فرهنگ را مورد هجمه قرار می‌دهد، در واقع هسته را هدف می‌گیرد. با این روایت، اگر هسته فرهنگی دچار مشکل شود، بالتبع فرهنگ نیز با چالش مواجه می‌شود.

سیاست فرهنگی انتخاب می‌کند


دایره بزرگتر که «پیرامون» نامیده می‌شود، در مقابل هسته مرکزی قرار دارد. پیرامون فرهنگی همانند نمایش‌ها در صحنه تئاتر و اجرای موسیقی، موضوعی است که ما با آن مواجهیم و آن را در عالم واقع می‌بینیم. اگر هسته مرکزی محافظه‌کار باشد، تغییر در پارامترها سخت می‌شود.

اگر هسته فرهنگی در موزه‌ها و آرشیوها نگهداری می‌شود، در مقابل، پیرامون در عالم واقع دچار تغییر می‌شود و ما شاید هر روز با آن مواجه هستیم. فضای سیاست فرهنگی در معنای همان اَبر فرهنگی است، دایره میانی به عنوان اَبر فرهنگی وظیفه انتقال، نگه‌داشت یا تغییر مؤلفه‌های فرهنگی را از پیرامون به هسته و از هسته به پیرامون دارد.

البته نمی‌توان آثار موجود در هسته را به پیرامون انتقال داد، تنها سیاست فرهنگی می‌تواند انتخاب کند چه بخشی را از هسته به پیرامون انتقال دهد و از آن پیچیده‌تر اینکه، چه موارد یا آثاری را از فرهنگ پیرامون به هسته انتقال دهد.

برای مثال، زمانی‌که فیلم اختراع شد، در ابتدا شیوه تماشا و دیدن فیلم همانند رفتن به سیرک متفاوت بود، اما در جوامع امروزی به طور مثال سینما، موسیقی و انیمیشن بخشی از هسته فرهنگی هر جامعه‌ای به حساب می‌آیند. این گزاره را هم از یاد نبریم، هر اتفاقی که در پیرامون اتفاق می‌افتد، به هسته فرهنگی نمی‌رود.

اصلی‌ترین حوزه سیاست فرهنگی


تشکیل اَبر فرهنگی یک پدیده پیچیده‌ای است که عوامل و نهادهای مختلف در آن نقش دارند. در وهله نخست، آموزش و سیستم آموزشی در تشکیل اَبر فرهنگی نقش اصلی را دارند. دراین میان حوزه‌های استفاده از سیاست فرهنگی متعدد هستند، اما اصلی‌ترین آن‌ها در «زبان» متجلی می‌شود. در واقع ما هیچ فرهنگی را بدون زبان خاص آن فرهنگ نمی‌شناسیم. زبان‌ها در مقام ابزار اندیشیدن در پیوند با فرهنگ‌ها هستند. سیاست فرهنگی هم البته در زبان خود را بارها تداعی و جلوه می‌کند. به طورمثال، در اوکراین زبان روسی غیرقانونی و در فنلاند برای راضی نگهداشتن جامعه، دو زبان رسمی فنلاندی و سوئدی اعلام شد.

تصمیم سیاست فرهنگی برای مذهب‌ها


از دیگر حوزه‌های استفاده از سیاست فرهنگی، «مذهب» است. در این معنا، مذهب می‌تواند به طور کامل کنار گذاشته و یا آزادی مذهبی ایجاد شود. تنوع در فرقه‌ها و جریانات نیز از دیگر جلوه‌های تداعی سیاست فرهنگی است. از این منظر می‌توان مدعی شد سیاست فرهنگی در حوزه مذهب جدی و مهم خواهد بود.

حاکمیت انتخاب می‌کند چه بخشی از هنر دیده شود


سیاست فرهنگی در حوزه هنر حرفه‌ای نیز با اهمیت تلقی می‌شود. اگر فرض کنیم هنر لایه‌های متعددی دارد، آنوقت می‌توان عنوان کرد دولت‌ها یا حاکمان باید مشخص کنند از چه بخش‌ها و لایه‌هایی باید حمایت و چه بخش‌ها یا لایه‌هایی باید ممنوع شود.

در این وادی، هنر کلاسیک نمی‌تواند بدون حمایت به فعالیت ادامه دهد. اینجاست که اهمیت سیاست فرهنگی در حوزه هنر بیشتر آشکار می‌شود. در حوزه آموزشِ هنر نیز سیاست فرهنگی پُررنگ است، چون فعالان این عرصه منبع مالی هنگفتی ندارند و نیازمند آموزش‌اند. تشخیص چگونگی حمایت‌ها از لایه‌های متعدد و مختلف هنر، بر عهده دولت‌هاست و در واقع سیاست فرهنگی چگونگی نوع حمایت‌ها ‌را مشخص می‌کند. بخش (لایه) دیگری که در سیاست فرهنگی مورد توجه است، هنر آماتوری است و توجه سیاست فرهنگی معطوف به آن است. در دوره اتحادیه جماهیر شوروی مدعی بودند هنر حرفه‌ای باید کنار رود و سیاست فرهنگی باید روی افراد عادی و آماتور متمرکز شود.

سیاست فرهنگی و اقوام


یکی دیگر از مسائل که می‌تواند حساس تلقی شود، فرهنگ اقوام یا گروه‌های کوچک است. در روسیه 10 قوم مختلف با هم می‌زیند. دستاوردهای فرهنگی اقوام در روسیه اگر چه محدود است اما در یونسکو نیز ثبت شده است. آیا دولت یا حاکمیت از اقوامی که در شمال روسیه زندگی می‌کنند دفاع می‌کند یا خیر؟ فرانکی‌ها چه شدند و کجا رفتند؟ هیچ آداب و رسومی از آنها نمانده است. در واقع دولت‌ها و حاکمیت‌ها با انتخاب سیاست فرهنگی، رویکرد خود را نسبت به فرهنگ اقوام خُرد مشخص می‌کنند.

سیاست فرهنگی و میراث فرهنگی


مسئله دیگر در سیاست فرهنگی که مهم جلوه می‌نمایاند، میراث فرهنگی است. چگونه از میراث فرهنگی باید محافظت کرد و چه ملاحظاتی را باید در این باره مورد ملاحظه قرار داد. این در حالی است که حفظ و نگه‌داری از میراث فرهنگی همیشه با هزینه همراه است. به طور مثال، نگهداری و محافظت از کاخ‌های سن‌پترزبورگ با هزینه‌های زیادی روبه‌روست یا اینکه جنگ ادامه‌دار در سوریه آثار مخربی را در میراث فرهنگی این کشور به دنبال داشت.

کودکان یگانه لوح سیاست فرهنگی‌اند


مسئله حیاتی دیگر در سیاست فرهنگی، مسائل مرتبط با کودکان است. آموزش، هنر، توسعه، استراحت که مرتبط با کودکان است، در ذیل و پیوست سیاست فرهنگی است و بخش عظیم و عمده‌ سیاست فرهنگی مربوط به آن است.

آزادی رسانه‌‌ها در سیاست فرهنگی


رسانه‌ها هم در نقش واسطه‌گران، فرهنگ را انتقال می‌دهند و ذیل و در پیوست با سیاست فرهنگی جای می‌گیرند. اینکه رسانه تا چه اندازه می‌توانند آزاد باشد،  موضوع مورد بحث ما نیست، اما آزاد یا تحدید رسانه‌ای در حوزه سیاست فرهنگی جای می‌گیرد.

مسئله هنرمندان مهاجر


نحوه رویکرد حاکمیت نسبت به هنرمندان مهاجر از دیگر حوزه‌های سیاست فرهنگی است. برای مثال در شوروی سابق هنرمندانی بودند که نقش بزرگی در ادبیات و هنر جهان دارند، اما هنرمندان مهاجر به حساب می‌آیند. سیاست فرهنگی نحوه رویکرد در این عرصه را مشخص می‌کند.

مسئله تعادل در سیاست‌گذاری فرهنگی


نحوه عملکرد حکومت و دولت نسبت به فرهنگ خارجی نیز اهمیت دارد. در واقع دو نوع فرهنگ بسته و باز وجود دارد؛ امکان ورود به فرهنگ بسته وجود ندارد اما امکان ورود فرهنگ‌های دیگر به فرهنگ‌های باز وجود دارد. سیاست فرهنگی باز و بسته ساده نیست.

شاید سیاست فرهنگی بسته بتواند جلوی نفوذ فرهنگ بیگانه را بگیرد، مثل دوران شوروی سابق که درب‌ها بسته بود، اما در نهایت از سیر ترقی عقب افتادند. افرادی در شوروی بودند که می‌توانستند در حوزه‌های فرهنگی و هنری جوایزی کسب کنند ولی به علت بسته بودن نتوانستند.

از سویی، در جوامع باز فرهنگی سیاست‌هایی همانند این رویکرد که «راه برای جوان‌ها باز است و آن‌ها می‌توانند انقلاب فرهنگی ایجاد کنند»، وجود دارد، اما تعادل میان سیاست فرهنگی باز و بسته اساساً ساده نیست و پیچیده به نظر می‌آید. هر سرزمینی اگر بخواهد فرهنگ خود را ماورای مرزهایش توسعه دهد، نیز ذیل سیاست فرهنگی جای می‌گیرد.

مداخله‌گری در سیاست فرهنگی


البته نمی‌توان مختصات دقیقی از سیاست فرهنگی و مقوله‌هایی که در ذیل و پیوست آن جای می‌گیرد، ارایه کرد. شاید بتوان چند مورد را مطرح، اما همه آن‌ها را نمی‌توان طرح کرد. انتخاب نوع مدل و الگوی سیاست‌‌گذاری‌ها در این عرصه اهمیت دارد.

در کلیاتی باید عنوان کرد که مدل‌های سیاست فرهنگی به دو دسته کلی تقسیم می‌شود؛ دسته اول، مدلی است که دولت در آن دخالت می‌کند و دسته دوم، مدلی‌است که مبرا از دخالت دولت باشد. در دسته دوم دخالت دولت به حدی کمرنگ است که ادعا می‌کنیم دخالت وجود ندارد. دولت‌هایی که در فرهنگ دخالت ندارند، معمولاً وزارت فرهنگ ندارند و یا اگر داشته باشند، در وزارت دیگری ادغام شده است. در دسته دوم، دولت 10 درصد هزینه‌های فرهنگی را پرداخت می‌کند و تعداد افرادی که در فرهنگ دخیل هستند، کم هستند.

در دسته اول، بخش بالای هزینه‌های فرهنگی، معادل 90 درصد آن را دولت تامین می‌کند؛ به طوری که سیاست فرهنگی از روستا تا شهر در تمام مسائل دخالت دارد. در چهارچوب سیاست فرهنگی، می‌توان مدل‌های مختلفی از دولت‌های مداخله‌گر را نام برد.

توتالیتر زمانی رُخ می‌دهد که همه چیز را دولت مشخص می‌کند؛ چه آثاری پخش شود یا پخش نشود، چه کتبی در کتابخانه‌ها باشد یا نباشد و بسیاری از موارد مشابه. همه هنرمندان روسیه در دوره شوروری سابق باید در آثار خود از رئالیسم سوسیالیستی استفاده می‌کردند. البته مدل‌های توتالیتر جایگاه خود را تغییر داده است.

دو مدلی که به فرهنگ آسیب می‌زنند


مدل دیگر در انتخاب سیاست فرهنگی، سیاست‌های پوپولیستی است که می‌خواهد تمام نیازهای مخاطب (هر نوع نیازی نه فقط نیازهای در چارچوب قانون) را در همه حوزه‌ها پوشش دهد که البته امروزه این نوع مدل سیاست‌گذاری، رونق پیدا کرده است. مدل دیگر، یکجانبه‌گرایی است که تنها یک جنبه فرهنگ، یک جنبه مذهب، یک جنبه هنر و... مورد توجه قرار می‌گیرد و سایر ابعاد باید در حد توان به حیات خود ادامه دهند.

باید توجه داشت که مدل یک‌جانبه‌گرایی خطرناک است. برای مثال در گروه بچه‌ها فقط به یک نفر آبنبات دهید و به بقیه ندهید، کودک دچار خود فراموشی می‌شود. در فرهنگ نیز با اعمال سیاست‌های یک‌جانبه‌گرایی همانند مثالی که طرح شد، اعتراض و ناآرامی به‌وجود می‌آید. مدل دیگری که البته قابل پذیرش می‌نمایاند، لیبرالی است که در آن همه برابر و هم اندازه‌ هستند. همانند سوئد که کمیته‌ای برای بودجه‌ها تدوین می‌کند.

دو دیدگاه افراطی در فرهنگ


در فرهنگ دو دیدگاه افراطی وجود دارد؛ دیدگاه محافظه‌کارانه که تاکید دارد همه چیز باید حفظ شود و دیدگاهی که می‌گوید همه چیز باید تغییر کند. این درحالی است که هر دو دیدگاه برای فرهنگ مضرند.

حمایت دولتی یا حمایت بازاری


در سیاست فرهنگی دو نوع سیاست حمایتی هم داریم؛ سیاست نخست حمایت دولتی است، بدین معنا که دولت به هر نحو ممکن از فرهنگ حمایت می‌کند. سیاست دیگر، حمایت بازاری است؛ به طور مثال اگر یک برنامه تئاتر، با فروش مناسبی همراه شود، حمایت بازار ادامه خواهد داشت، در غیر اینصورت، کار تعطیل می‌شود.

هر یک از این سیاست‌ها مزایا و معایبی دارند؛ زمانی که سیاست دولت در هر شرایطی حمایت باشد، در آنصورت رویکرد حرکت به سمت رشد و تعالی کند می‌شود. در سیاست حمایت بازاری هم ممکن است هنرمندان برای حمایت شدن، دست به اقدامات غیراخلاقی بزنند. بر همین مبناست که در انتخاب مدل سیاست فرهنگی باید تمام جوانب را مورد توجه قرار داد.

خبرنگار فاطمه حسن‌آبادی | دبیر فاطمه ملک‌محمدی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار